karenkaren، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

جگرگوشه ام و من

برمیگردیم به ...

روزگاری که از بچگی میشناسم خیلی غیر قابل پیش بینیه نمیشه حدس زد قراره چی بشه مثل زندگی جگرگوشه ام و من  دوباره دارم وسایل جمع میکنم دوباره خاطرات گذشته را مرور میکنم و سر در گمم از اینکه آیا زندگی میتونست بهتر از اینها باشه !!! جگر گوشه ام تقریبا خوشحاله از اینکه به جمع خانواده مون بر میگردیم دوباره مامان بزرگش و میبینه با دختر خاله هاش بازی میکنه با پسر خاله اش مارتیا دعوا میکنه و کلی دور و برش شلوغه  اما من ..... هنوز تو شوک هستم ...تنها چیزی که بهش ایمان دارم اینه که برگردم .... و در این میان خودم را خوشحال و زیبا و دوست داشتنی و با محبت نشون میدم و در تمام مدت ذکر خدا رو دارم ...به انسان بزرگی ایمان دارم و اون شوهرمه .....
8 آبان 1393

دوباره مینویسم ...

پسر گلم 4 سالش تموم شده برای خودش صاحب فکر و نظر و دستور و .. شده به سلامتی  خداییش پسر آروم یه یعنی یه آرامش خاصی تو وجودش هست به ماشین بسیار زیاد علاقه داره  قصر بازی که میبرمش دوتایی سوار اون ماشینها ی کامپیوتری میشیم و قهقه میزنیم خیلی خوشحالم قراره دوباره از پسر گلم بنویسم چون دست روزگار داره ما رو به سمتی میبره  که با پسرم دوتایی زندگی کنیم شاید مصلحته.....شاید ....
3 آبان 1393
1